هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فراق و عشق شدید سخن می‌گوید. شاعر از دل‌هایی می‌گوید که در پی معشوق روانند، اشک‌هایی که همگام با سفر معشوق می‌روند و عشقی که گاه تا مرز جنون پیش می‌رود. همچنین، اشاره‌ای به وحدت وجود و حق تعالی دارد که در ظاهر به باطل می‌رود. در پایان، خطرناک بودن کوی معشوق و سرنوشت عاشقان را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند عشق جنون‌آمیز و خطرناک بودن کوی معشوق ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۵

چون ز شهر آن شاهد شیرین شمایل می رود
در قفایش، کاروان در کاروان، دل می رود

همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت
پیش پیشش اشک هم منزل به منزل می رود

دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست
کی به پای خویش عاقل در سلاسل می رود

چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق
حق بود آن هم که در ظاهر به باطل می رود

یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا
سر به کف بگرفته استقبال قاتل می رود

کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر
همچو مجنون باز گردد هر چه عاقل می رود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.