۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

سراپا کاخ این زورآوران گر زیوری دارد
ولی بزم تهی دستان صفای دیگری دارد

نیارد باد امشب خاک راهش را برای ما
مگر در رهگذار او کسی چشم تری دارد

نگار من مسلمان است و در عین مسلمانی
به محراب دو ابرو چشم مست کافری دارد

مکن هرگز بدی با ناتوانان از توانایی
که گیتی بهر خوب و زشت مردم دفتری دارد

ز عریانی ننالد مرد با تقوا که عریانی
بود بهتر ز شمشیری که در خود جوهری دارد

سر قتل محبان داشتی اما ندانستی
میان عاشقان هم فرخی آخر سری دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.