هوش مصنوعی: این شعر از فرخی یزدی بیانگر اعتراض به ظلم، فساد و بی‌عدالتی در حکومت است. شاعر از دوستی که به دشمن تبدیل شده، غارت اموال ملت توسط عیاشان، بی‌اثر بودن قوانین مجلس و نبود دولت قانونی واقعی انتقاد می‌کند. او طرفداری از حقیقت را وظیفه خود می‌داند و از زندگی در چنین شرایطی ابراز نارضایتی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل انتقادات سیاسی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین ممکن است برخی مفاهیم برای سنین پایین سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۰

با من ای دوست تو را گر سر پرخاش نبود
یار دشمن شدنت در همه جا فاش نبود

پافشاری پی حق خود اگر ملت داشت
مال او غارت یک دسته ی عیاش نبود

پول تصویبی مجلس نبد از ماه به ماه
گرد آن کهنه حریف این همه کلاش نبود

معنی دولت قانونی اگر این باشد
نامی از دولت و قانون به جهان کاش نبود

ما طرفداری خورشید حقیقت کردیم
آن زمانی که هما سخره ی خفاش نبود

با چنین زندگی آری به خدا می مردم
اگر این جانی بی عاطفه نباش نبود

گر به نقادی کابینه نمی راند سخن
خامه ی فرخی این قدر گهرپاش نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.