هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و دیوانگی سخن میگوید، با اشارههایی به داستانهای کلاسیک مانند فرهاد و شیرین. شاعر از جذبههای عشق، درد فراق، و وفاداری در عشق میگوید و از مفاهیمی مانند خانه ویرانه و شاهد پیمانه استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات تاریخی و ادبی نیاز به دانش پیشینه دارد.
شمارهٔ ۱۰۱
گر پریشان خم گیسوی تو از شانه نبود
هر خمی منزل جمعی دل دیوانه نبود
تیشه بر سر زد فرهاد و چو شیرین جان داد
دیگران را مگر این همت مردانه نبود
گر به کنج دل من غیر غمت راه نیافت
جای آن گنج جز این خانه ویرانه نبود
جذبه عشق مرا برد بجائی که ز وصل
فرق بین فرق و محرم و بیگانه نبود
خرم آن شب که ز پیمانه چو پیمان بستی
شاهد ما و تو جز شاهد پیمانه نبود
هر خمی منزل جمعی دل دیوانه نبود
تیشه بر سر زد فرهاد و چو شیرین جان داد
دیگران را مگر این همت مردانه نبود
گر به کنج دل من غیر غمت راه نیافت
جای آن گنج جز این خانه ویرانه نبود
جذبه عشق مرا برد بجائی که ز وصل
فرق بین فرق و محرم و بیگانه نبود
خرم آن شب که ز پیمانه چو پیمان بستی
شاهد ما و تو جز شاهد پیمانه نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.