هوش مصنوعی: این شعر از فرخی یزدی بیانگر نارضایتی از وضعیت موجود و طلب تغییر و عدالت است. شاعر از طوفان بلا و خونریزی سخن می‌گوید که برای اصلاح وضعیت ایران لازم می‌داند. او به انتقاد از عقلای زمانه پرداخته و راه دیوانگی و جنون را برای رسیدن به آزادی ترجیح می‌دهد. همچنین، شاعر به مجازات و درمان دل اشاره کرده و از عشق و عقل سخن می‌گوید. در پایان، او فقر را محکوم کرده و خواهان افزایش آن نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق اجتماعی، سیاسی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند خونریزی، مجازات و جنون ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۱۲

باز طوفان بلا لجه ی خون می خواهد
آنچه زین پیش نمی خواست، کنون می خواهد

آنکه بنشاند به این روز سیه ایران را
بر سر دار مجازات نگون می خواهد

عاقل کام طلب ره رو ی آزادی نیست
راه گم کرده ی صحرای جنون می خواهد

نوش داروی مجازات که درمان دل است
مفتی و محتسب و عالی و دون می خواهد

دست هر بی سروپایی نرسد بر خط عشق
مرد از دایره ی عقل برون می خواهد

خاک این خطه اگر موج زند همچو سراب
تشنه کامیست که از جامعه خون می خواهد

فرخی گر همه ناچیز ز بی چیزی شد
فقر را باز ز هر چیز فزون می خواهد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.