هوش مصنوعی: این شعر از حسرت‌ها، غم‌ها و مشکلات زندگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق ناکام، رنج‌های درونی و ناامیدی‌هایش می‌گوید و از این که تلاش‌هایش به ثمر ننشسته است، اظهار تأسف می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به عشق الهی و کشف حقیقت در میان دردها دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین غمگین و پیچیده، برای درک بهتر به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. نوجوانان بالای 16 سال بهتر می‌توانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۱۱۵

آن غنچه که نشکفت ز حسرت دل ما بود
وان عقده که نگشود ز غم مشکل ما بود

مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
در دشت جنون همسفر عاقل ما بود

گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون
معلوم نمی شد دل ما قاتل ما بود

سرسبز نگردید هر آن دانه که کشتیم
پا بسته آفت زدگی حاصل ما بود

دردانه مه بود و جگر گوشه خورشید
این شمع شب افروز که در محفل ما بود

این سر که به دست غم هجر تو سپردیم
در پای غمت هدیه ناقابل ما بود

از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم
مستوره آئینه حق باطل ما بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.