هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین درباره عشق بی‌پاسخ، رنج‌های دل، و احساس تنهایی و بی‌کسی است. شاعر از بی‌وفایی معشوق و دردهای عشق شکایت می‌کند و خود را ثابت‌قدم در عشق و در عین حال سرگردان می‌داند. همچنین، به بی‌عدالتی جهان و نبود پناهگاه برای دل‌شکستگان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، دردهای روحی، و مفاهیم فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و تجربه زندگی برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۲۵

هرکس که به دل مهر تو مه پاره ندارد
از هر دو جهان بهره به یکباره ندارد

فریاد ز بیچارگی دل که بناچار
جز آنکه به غم ناله کند چاره ندارد

هم ثابت در عشقم و هم رهرو سیار
افلاک چو من ثابت و سیاره ندارد

دارد دل من گر هوس خفتن در گور
طفل است و بجز عادت گهواره ندارد

با این همه خواری ز چه دارد سرسختی
آن سست وفا گر دل چون خاره ندارد

ریزد غم و افسردگیش از در و دیوار
هر شهر که میخانه و میخواره ندارد

در کیش من آزار دل اهل محبت
جرمیست که آن توبه و کفاره ندارد

با اینهمه دیوانه یکی چون من و مجنون
صحرای جنون از وطن آواره ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.