هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. دل از سختیها شکایت دارد و در دام عشق گرفتار شده است. شاعر از عشق به عنوان بیابانی خطرناک یاد میکند که در آن قافلههای دل گم میشوند. او از غم عشق و دوری از معشوق مینالد و بیان میکند که دلش جز به معشوق به چیزی دیگر مشغول نیست.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین غم و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۸
بس تنگ شد از سختی جان حوصله دل
دل شکوه ز جان می کند و جان گله دل
دل شیفته سلسله موئی است کز افسون
با یک سر مو بسته دو صد سلسله دل
از بادیه عشق حذر کن که در آن دشت
در هر قدمی گمشده صد قافله دل
سر منزل دلدار کجا هست که واماند
از دست غمش پای پر از آبله دل
تا خلوت دل جایگه مهر تو گردید
نبود بخدا یکسر مو فاصله دل
با غیر تو مشغولی و غافل که ز حسرت
نبود بجز از خوردن خون مشغله دل
دل شکوه ز جان می کند و جان گله دل
دل شیفته سلسله موئی است کز افسون
با یک سر مو بسته دو صد سلسله دل
از بادیه عشق حذر کن که در آن دشت
در هر قدمی گمشده صد قافله دل
سر منزل دلدار کجا هست که واماند
از دست غمش پای پر از آبله دل
تا خلوت دل جایگه مهر تو گردید
نبود بخدا یکسر مو فاصله دل
با غیر تو مشغولی و غافل که ز حسرت
نبود بجز از خوردن خون مشغله دل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.