هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید. او از عشق نافرجام، دوستی‌های نادرست، غم و اندوه فراوان، و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. با تصاویری مانند گریه‌های بی‌پایان، دل سوخته، و زندگی به مثابه مرگ تدریجی، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند مرگ تدریجی و رنج‌های عشق ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۴۰

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه بدر کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گر چه عمری بخطا دوست خطابش کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم

شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و بخوابش کردم

دل که خونابه غم بود و جگر گوشه درد
بر سر آتش جور تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند، تنم عمر حسابش کردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.