۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲

گذشتم از سرافرازی، سر افتادگی دارم
گرفتم رنگ بیرنگی، هوای سادگی دارم

مرا شد نیستی هستی، بلندی جستم از پستی
چو سروم کز تهی دستی، بر آزادگی دارم

گرم دشمن بود تنها، به جان دوست من تنها
برای رفع دشمنها، به جان ایستادگی دارم

من آن خونین دل زارم، که خون خوردن بود کارم
مباهاتی که من دارم، ز دهقان زادگی دارم

نمودم ترک عادت را، ز کم جستم زیادت را
من اسباب سعادت را، بدین آمادگی دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.