هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فداکاری برای آزادی سخن می‌گوید، از مبارزه با استبداد و ارتجاع دفاع می‌کند و تأکید می‌کند که بقای آزادی مستلزم فداکاری است. او همچنین به نقش مخرب برخی افراد (مانند شیخ) در نابودی آزادی اشاره می‌کند و در نهایت، عشق به استقلال و آزادی را فریاد می‌زند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق سیاسی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مبارزه و استبداد ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۱

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر بدست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی

با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می کند دایم بر بنای آزادی

در محیط طوفان زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
می توان ترا گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می کند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.