هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و جدایی معشوق می‌نالد و از رنج‌های عشق و بی‌وفایی یار شکایت می‌کند. او با اشاره به مرگ و مزار، عمق غم خود را نشان می‌دهد و از معشوق می‌خواهد که حتی پس از مرگش به یاد او باشد. همچنین، شاعر به مقایسه‌ای بین مجنون و خود می‌پردازد و از ناکامی در عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و غمگینانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و مزار نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۸۳

بجز این مرا نماند، پس مرگ سرگذشتی
که منت ز سرگذشتم، چو توام بسرگذشتی

ز غم جدائی تو، چو ز عمر سیر گشتم
به مزار من گذر کن، به هوای سیر و گشتی

اگرش جنون ناقص، نگرفته بود دامن
ز چه فرق داد مجنون، به میان شهر و دشتی

دل خوش بوجد آید، ز هوای گلشن اما
پر مرغ بسته باشد، گل و سبزه تیغ و طشتی

ز تو چشم مهر ای مه، دل من نداشت هرگز
دگر از چه کینه ورزی، تو که مهربان نگشتی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.