هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و ناپذیرفتن آن توسط معشوق سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق او به معشوق چنان عمیق است که هیچ دوا و درمانی نمی‌تواند آن را تسکین دهد. او از زیبایی و لطافت معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی اگر بخواهد از عشق معشوق توبه کند، این توبه پذیرفته نخواهد شد. شاعر همچنین از ناتوانی خود در دیدن معشوق و درد و رنجی که از این عشق می‌کشد، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۲۰

درد من هیچ دوا نپذیرد
زانکه حسن تو فنا نپذیرد

گر من از عشق رخت توبه کنم
هرگز آن توبه خدا نپذیرد

از لطافت که رخت را دیدم
نقش تو دیدهٔ ما نپذیرد

نتوانم که تو را بینم از آنک
چشم خفاش ضیا نپذیرد

گرچه زلف تو دل ما می‌خواست
سر گرفته است عطا نپذیرد

ما بدادیم دل اما چه کنیم
اگر آن زلف دوتا نپذیرد

هرچه پیش تو کشم لعل لبت
از من بی سر و پا نپذیرد

می‌کشم پیش‌کش لعل تو جان
این قدر تحفه چرا نپذیرد

در ره عشق تو جان می‌بازم
زانکه جان بی تو بها نپذیرد

چه دغا می‌دهی آخر در جان
جان عزیز است دغا نپذیرد

گر بگویم که چه دیدم از تو
هیچکس گفت گدا نپذیرد

ور نگویم، ز غمت کشته شوم
کشته دانی که دوا نپذیرد

تو مرا کشتی و خلقیت گواه
کس ز قول تو گوا نپذیرد

خستگی دل عطار از تو
مرهمی به ز وفا نپذیرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.