هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند زلف بی‌قرار، لب میگون، و چشمان نرگسین، زیبایی معشوق را توصیف می‌کند و تأثیر آن را بر جهان اطراف و حتی بر خود شاعر بیان می‌کند. شاعر همچنین از عشق و آرزوی خود برای نزدیکی به معشوق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا بتواند به درستی درک و تفسیر شود.

غزل شمارهٔ ۲۲۱

چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد
از رشک روی مه را در صد نگار گیرد

از بس که حلقه بینی در زلف مشکبارش
صد دست باید آنجا تا در شمار گیرد

گر زاهدی ببیند میگونی لب او
تا روز رستخیزش زان می خمار گیرد

گر ماه لاله گونش تابد به نرگس و گل
گلزار پای تا سر از رشک خار گیرد

گر از کمان ابرو بادام نرگسینش
یک تیر برگشاید صیدی هزار گیرد

خورشید کو ز تنگی بر چرخ می‌کشد تیغ
از بیم تیر چشمش گردون حصار گیرد

او آفتاب حسن است از پرده گر بتابد
دهر خرف ز رویش طبع بهار گیرد

عاشق که از میانش مویی خبر ندارد
در آرزوی مویش از جان کنار گیرد

عطار را به وعده دل می‌دهد ولیکن
اندر میان آتش دل چون قرار گیرد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.