هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و شوریدگی خود سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق به معشوق چنان در جان و دلش نفوذ کرده که هر لحظه از وجودش برای او فریاد می‌زند و حتی جهان و کائنات نیز از ناله‌های او به وجد می‌آیند. شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و آرزو می‌کند که با نوشیدن باده‌ی اندوه، فغان عشاق بلند شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۵

دل برای تو ز جان برخیزد
جان به عشقت ز جهان برخیزد

در دل هر که نشینی نفسی
ز غمت جان ز میان برخیزد

مرد درد تو درین ره آن است
کز سر سود و زیان برخیزد

گر نقاب از رخ خود باز کنی
ناله از کون و مکان برخیزد

جان ز دل نوحه‌کنان بنشیند
دل ز جان نعره‌زنان برخیزد

ساقیا بادهٔ اندوه بیار
تا ز عشاق فغان برخیزد

کین تن خستهٔ من از می عشق
نه چنان خفت کزان برخیزد

دل عطار ز شوق تو چنان است
که زمان تا به زمان برخیزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.