هوش مصنوعی: این متن شعری است که از ظلم و بیدادگری حاکمان انتقاد می‌کند و به ویرانی کشور و رنج مردم اشاره دارد. شاعر از بی‌عدالتی، خیانت به وطن، و اسارت ملت تحت حکومت ستمگران شکایت می‌کند و مردم را به مقاومت و غیرت فرامی‌خواند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل انتقادات تند سیاسی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند ظلم و ستم نیاز به درک عمیق‌تری از مسائل تاریخی و اجتماعی دارند.

شمارهٔ ۱۵ - قسمتی از قصیده در انتقاد قرارداد وثوق الدوله

داد که دستور دیو خوی ز بیداد
کشور جم را به باد بی هنری داد

داد قراری که بی قراری ملت
زآن به فلک می رسد ز ولوله و داد

کاش یکی بردی این پیام به دستور
کی ز قرار تو داد و عهد تو فریاد

چشم بدت دور وه چه خوب نمودی
خانه ی ما را خراب و خانه ات آباد

کاخ گزرسس که بود سخت چو آهن
باره ی بهمن بود که سخت چون پولاد

سر بسر آن را به زور پای فشاری
دست تو از بن گرفت و کند ز بنیاد

سخت شگفتم ز سست رأی تو کی دون
با غم ملت چه ای ز کرده ی خود شاد

شاد از آنی که داده آتش کینت
آبروی خاک پاک ما همه بر باد

حبس نمودی مرا که گفته ام آن دوست
در بروی دشمن وطن ز چه بگشاد

در عوض حبس گر بری سرم از تیغ
پای تو بوسم به مزد دست مریزاد

لیک بگویم که طوق بندگی غیر
گردن آزاد مردمی ننهد راد

وین ز اعادی به گوش حلقه بیفکند
وآن ز اجانب به دوش غاشیه بنهاد

در مائه بیستم که زنگی افریک
گشته ز زنجیر و بند بندگی آزاد

خواجه ما دست بسته پای شکسته
یک سره ما را به قتلگاه فرستاد

همتی ای ملت سلاله قارن
غیرتی ای مردم نبیره ی کشواد

تا نشود مرز داریوش چو بصره
تا نشود کاخ اردشیر چو بغداد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - چکامه وطنی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - تهران - آذربایجان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.