هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره عشق، دوری، و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از بیگانگی با یاران آشنا سخن می‌گوید، از تلاش برای نزدیکی به معشوق و موانع موجود مانند صبا شکایت می‌کند، و از جفاهای معشوق و وفاداری خود می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به رضایت خدا و خلق از صنع الهی دارد و در پایان، از شادی خود به دلیل عدم دسترسی اغیار به کوی دوست سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳

تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا
بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را

با آنکه جز صبا نیست پیکی ز من به کویش
خواهم که ره نباشد در کوی او صبا را

چون من کسی گذارد سر بر خط غلامیش
بیرون چرا نهد کس از حد خویش پارا؟

از نو چه خواهد آرد کس را به دام عشقش
با عاشقان دیرین کمتر کند جفا را

با جور آن جفاجو چندان نکرده ام خو
کآرم به خاطر از او اندیشه ی وفا را

دردم بلای هجران درمان وصال جانان
دردا که نیست درمان این درد بی دوارا

گفتم که: گویم امشب تنها به او غم دل
بی مدعی نیاید چون یافت مدعا را

از رخ به خلق بنمود آثار صنع معبود
وز خویش کرد خوشنود هم خلق و هم خدا را

اکنون (سحاب) کآنجاره یافتند اغیار
شادم از این که ره نیست در کوی دوست ما را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.