۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷

گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را
به که با خویش گذارم دل نافرمان را

شاد از اینم که به او زخم دگر تا نزند
نتواند که بر آرد ز دلم پیکان را

من از این دست که دارم به گریبان پیداست
که جفا جوی کشیده است زمن دامان را

خلقی از فتنه ی چشمش به شکایت بودند
گر نیاموخته بود این نگه پنهان را

در ره عشق دلا لحظه ای آسوده مباش
گو کسی طی نکند این ره بی پایان را

بوسه ای می دهد اما به بها می طلبد
ز (سحاب) آنچه در اول نگهش داد آن را

جور از حد مبر از ناله ام آسوده مدار
گوش دربان شهنشاه قدر دربان را

شه نشان فتحعلی شاه که از رفعت کرد
اولین پله به ایوان نهمین ایوان را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.