هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و از بخت بد و اشک‌های بی‌پایان خود شکایت می‌کند. او از بی‌خوابی و ناآرامی روحی خود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها یار دل‌نشین اوست که جایگاهش در دلش است. شاعر از بی‌وفایی و رنج عشق می‌گوید و اظهار می‌کند که حتی در پیری از عشق جوانان توبه نکرده است. او از اضطراب درونی خود در هنگام وصال و از رفتن یار با رقیب سخن می‌گوید و اشک‌هایش را با قطره‌های باران مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق و اضطراب ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۷

روز و شب می نالم از بخت بد و چشم پر آب
زانکه او را نیست بیداری و این را نیست خواب

غیر یار دلستان من که جایش در دل است
کس ندیدم خانه ی خود را چنین خواهد خراب

نیستم آگه ز دل می دانم از خون کسی است
دست سیمینی نگارین چهره زردی خضاب

شاهد ما پرده بردارد زروی کار خلق
گرز روی دل فریب خویش بردارد نقاب

توبه از عشق جوانان در پیری نکرد
ما و ترک عاشقی آنگاه در عهد شباب!

گر نه جانی از چه در باز آمدن داری درنگ
ورنه عمری از چه در رفتن چنین داری شتاب؟

کرده یار آهنگ رفتن با رقیب آمد به بزم
در دلم از چیست تا در عین وصل این اضطراب؟

داشت با چشم (سحابش) چشم گریان نسبتی
گر بجای قطره خون میریخت از چشم سحاب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.