هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید، از خواب و بیداری و خیال معشوق می‌نالد، و از گذر سریع عمر شکایت دارد. او از اضطراب دلش در فراق و امید به وصل می‌گوید و از اشک‌های بی‌پایانش که مانند باران می‌بارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۸

بختم به خواب کرد ز وصل تو کامیاب
بیداریئی زبخت ندیدم مگر به خواب

غیر از خیال روی تو در چشم قطره بار
هرگز کسی ندیده که نقشی زند بر آب

ای عمر رفته چند به باز آمدن درنگ
بنگر چه گونه عمر به رفتن کند شتاب؟

از خوی به عارض و از عارضش به زلف
در روز بین ستاره به شب بنگر آفتاب

دل را که هست بیم فراق این چنین تپد
من روز وصل از چه نباشم در اضطراب؟

رفتی و گشته بی مه روی تو قطره بار
از دیده ی سحاب فزون دیده ی (سحاب)
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.