هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از تب و تاب عشق، زیبایی و موزونی قد معشوق، و تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جان خود می‌نویسد. همچنین، شاعر به مقایسه‌هایی مانند سرو و موز، موسی و مسیح، و روز و شب اشاره می‌کند تا احساسات خود را بیان کند. در پایان، او از جفاهای معشوق و درد عشق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی (مانند موسی و مسیح) نیاز به دانش پیش‌زمینه دارد. بنابراین، مناسب‌تر است که مخاطبان نوجوان و بزرگسال آن را مطالعه کنند.

شمارهٔ ۵۱

چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تبست؟
هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است

نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست
قد موزون تو سرویست که بارش رطب است

تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید
کف موسی زرخ انفاس مسیحش ز لب است

گفتی ام تا بکنی رهسپر ودای شوق
تا مرا قوت رفتار به پای طلب است

یاد روی تو به دل رشحه ابر است و گیاه
غم عشق تو به جان پرتو ماه و قصب است

هر که دید آن رخ چون شب به رخ چون روزت
روز عشاق تو دانست که مانند شب است

گنه دوستی آمد سبب قتل (سحاب)
کس نگوید که جفای تو به من بی سبب است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.