هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق بی‌پایان سخن می‌گوید. شاعر از حقارت خود در برابر معشوق و ارزش ناچیز جانش در مقایسه با یک اشاره‌ی او می‌گوید. او از عشق جاودان، بوسه‌های جان‌بخش و رنج‌های عشق سخن می‌راند و اشاره می‌کند که زاهدان هرگز بوی عشق را نخواهند فهمید. همچنین، شاعر از انتظار و نگرانی خود برای پیام‌رسان معشوق و زیبایی‌های او می‌نویسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «قتل» و «غارت» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۳

ندارد تحفه ی جان گر حقارت
زما صد جان و از او یک اشارت

عبارت از حیات جاودان چیست؟
لب شیرین آن شیرین عبارت

بهای بوسه ی جان بخش جان خواست
ندانم چیست سودش زین تجارت؟

اگر از شوق خواهی نسپرم جان
نهان از من به قتلم کن اشارت

چه داری پر عتاب آن لعل شیرین؟
ز شیرینی نکو نبود مرارت

کس از زهاد بوی عشق یابد
گر از کافور کس یابد حرارت!

غمین برگشت از آن کو قاصد من
مگر بر قتل من دارد بشارت

دمید از باغ حسنش سبزه ی خط
فزون شد گلستانش را نضارت

نماند دل به دست کس (سحابا)
چو ترک من گشاید دست غارت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.