۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

چون خیال او زجان مهجور نیست
دور ازو گر زنده باشم دور نیست

از رخ خوبان نبیند نور او
هر که را در دیده ی دل نور نیست

در نظر بازی ارباب نظر
حسن زیبا منظران منظور نیست

ترک سر چون لازم شورید گیست
هر که را سر هست در سر شور نیست

چون رخ خوبان و قد دلکشت
آتش موسی و نخل طور نیست

در برش ز اندیشه هجران (سحاب)
از سرور وصل، دل مسرور نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.