۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

سویش ره آمد شد هر بوالهوسی نیست
کو در دل و جز او بدلم راه کسی نیست

با ناله ی دل نیست ز واماندگیم باک
در گوش من اکنون که صدای جرسی نیست

گفتم که بر آرم نفسی با وی و اکنون
کز لطف به بالین من آمد نفسی نیست

گوشی به حدیث چو منی نیز توان داد
تا حرفی از آسایش کنج قفسی نیست

با آه من و اشک (سحاب) از چه ندانم
کوی تو همان پاک ز هر خار و خسی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.