هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که جز در دام عشق او جایی ندارد. او از رنج‌های عشق و ضرورت پذیرش آن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق واقعی بدون دردسر نیست. همچنین، شاعر به تنهایی و عزلت به عنوان راهی امن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۶۵

جز دام توام شکر که جای دگری نیست
ور هست مرا جای دگر بال و پری نیست

می نوش چه اندیشه ات از رنج خمار است
آن عیش کدام است که بی دردسری نیست

ضدند نکویی و وفا ورنه که دیده است
هرگز پدری را که بفکر پسری نیست

دانم اگر این است مرا قوت پرواز
وقتی که بگلشن رسم از گل خبری نیست

از لعل شکر بار مرا هیچ نصیبی
غیر از لب خشکی و جز از چشم تری نیست

دانی که زهم عشق و هوس کی بشناسی
روزی که در آن کوی بجز من دگری نیست

بگذار قدم همچو (سحاب) ای دل گمراه
پا در ره عزلت که در آن ره خطری نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.