هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناراحتی و دل‌تنگی خود از جفای یار و روزگار می‌گوید. او احساس می‌کند که نه یار به او مهربانی می‌کند و نه روزگار با او همراه است. شاعر از ظلم و ستم یار شکایت دارد و بیان می‌کند که هر کسی از بیداد او گریبان‌گیر شده است. او همچنین به زیبایی‌های یار اشاره می‌کند، مانند ابروهای کمانی و لب‌های شیرینش، اما این زیبایی‌ها همراه با رنج و زخم دل هستند. شاعر در نهایت به این نتیجه می‌رسد که اگر لذتی در دنیا وجود دارد، همین است که با همه رنج‌ها همراه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۰

ز جور یار و گردون دل غمین است
که نه آن مهربان با من نه این است

به هر دستی ز بیدادت گریبان
به هر چشمی ز جورت آستین است

ز مستی آنچه معلومم شد این بود
که گر عیشی به عالم هست این است

ز زخم دل توان دانست کان را
بت ابرو کمانی در کمین است

لبش را از جواب تلخ افسوس
که زهر قاتل اندر انگبین است

حریق شعله ی آه من افلاک
غریق موجه ی اشکم زمین است

زلعل یار گوهر باری آموخت
(سحاب) از خرمن او خوشه چین است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.