هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی است که از دوری معشوق رنج می‌برد و تنها شیرینی‌های او را می‌طلبد. شاعر از درد فراق می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز به جز معشوق نمی‌تواند آرامش‌بخش باشد. او همچنین به وفاداری خود اشاره می‌کند و می‌گوید که دلش را به دیگری نمی‌سپارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۵

حکایت لب شیرین عبارتت به عبارت
چو آورم نچشد کام شهد غیر مرارت

فزون ز مژده ی وصل است خرمی تو قاصد
مگر بسوی من آری ز مرگ غیر بشارت

علاج گریه ی من زآن نمیکنی تو که دارد
ز آب دیده ی من باغ خوبی تو نضارت

دلا نهاد هر آنکس بنای خانه ی غم را
نخست ریخت ز خاکستر تو طرح عمارت

گرفته ام عوض نیم جان ز لعل تو جانها
زیان بجان مرسادش که کرده وضع تجارت

باو نداشتم اول گمان اینهمه خوبی
چو ذره ی که بخورشید بنگرد به حقارت

(سحاب) کشور دل را بدیگری نسپارد
که نیست جز تو کسی را به ملک حسن امارت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.