۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

پوشد اگر نهان نه کنی در نقاب رخ
از شرم آفتاب رخت آفتاب رخ

تا چیست جرم دل که به خونش بود مدام
او را نگار پنجه و ما را خضاب رخ

چون بی تو خواب رخ ننماید به چشم من
در چشم من چه گونه نمائی به خواب رخ

ما و تو را چو لاله بود سرخ رو ولیک
ما را زخون دیده تو را از شراب سرخ

با جنگ او خوشم که به سوی من آورد
هنگام خشم روی و به گاه عتاب رخ

گرنه ز غیرت لب چون لعل ناب او
بهر چه شسته است بخون لعل ناب سرخ

چون بی حجاب جلوه کند ماه من بپوش
ای ماه از حجاب رخش در حجاب رخ

چشم (سحاب) همچو سحاب است اشکبار
پوشیده است تا مه من از (سحاب) رخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.