هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از ناتوانی خود در فراموش کردن او می‌نالد. او از جدایی و درد عشق رنج می‌برد و با وجود تلاش برای رهایی، همچنان در دام عشق گرفتار است. شاعر همچنین از بی‌نیازی معشوق و بی‌توجهی او به احساساتش شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۳

دم مرگ است و بازم دل بود در فکر یار خود
اجل در کار خود مشغول و من و من در فکر کار خود

همی خواند به عشق دیگرانم بی نیازی بین
که صیادم به صیاد دگر بخشد شکار خود

عنانم او کشد هر سوی و من از دست خود نالم
که خود دادم بدست او عنان اختیار خود

مپرس از من چه نامی و زکجائی رفت ای همدم
مرا هم نام خود از یاد و هم نام دیار خود

ز آه آتشین خود فروزم آتشی هر شب
کز آن آتش مگر روشن کنم شبهای تار خود

ز عشق چون خودی شد کار او هم مشکل و اکنون
هم او در کار خود درمانده و هم من بکار خود

به خود بس مژده ی وصل از زبانش دادم و نامد
(سحاب) او شرمسار من شد و من شرمسار خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.