هوش مصنوعی: متن بالا از زبان شاعری است که از ریا و زهد فروشی اطرافیان شکایت دارد و از دردها و رنج‌های خود می‌گوید. او از بی‌عدالتی و جفای دیگران نالیده و احساس تنهایی و دل‌آزردگی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و غم‌انگیز ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵۳

سوی این زهد فروشان بگذر باری چند
سجه ای بدل ساز به زناری چند

همچو گل سرزده از برگ گلش خاری چند
لیک خاری که بود غیرت گلزاری چند

می کشیدیم یکی ناله ی مستانه اگر
بود گوش همه کس محرم اسراری چند

باغبانان گر از اینگونه جفاساز کنند
نگذارند به مار خنه ی دیواری چند

ما در اندیشه که از ما بود این سیر و سکون
غافلیم از اثر ثابت و سیاری چند

نیست اندیشه ای از ناوک بیداد سپهر
سینه ای را که بود آه شررباری چند

خلقی آسوده درین شهر و مرا هست (سحاب)
دل زاری و گرفتار دل آزاری چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.