هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌هایش که دنبال محمل می‌رود و مردم که در گل می‌مانند، دل‌هایی که با عزیزانشان می‌روند و جان‌هایی که دنبال دل‌ها می‌روند، یاد می‌کند. همچنین از بی‌توجهی معشوق و دشواری عشق به نیکوان و سرگشتگی دل در پی معشوق شیرین‌شمایل می‌گوید. در پایان، از خون ریخته شده بر زمین و اشک‌هایش که از آرزوی تیغ قاتل می‌رود، سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و گاهی دردناک است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند 'تیغ قاتل' و 'خون ریخته شده' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۵۵

ز آب چشم ماست کز دنبال محمل میرود؟
اینکه خلقی از قفایش پای در گل میرود

دل چو می رفت از قفای او وداع جان نکرد
ز آنکه میداند که جان هم از پی دل میرود

چون به بزمی بیندم اول مرا از صحبتی
می کند با دیگران مشغول و غافل میرود

مشکل از این گشته کار من که عشق نیکوان
آمد آسان در دل من لیک مشکل میرود

این دل سرگشته را چون نیک بینم در قفاست
هر کجا موزون قدی شیرین شمایل میرود

گر برفت از تیغ جورش بر زمین خونم (سحاب)
خود ز چشمم ز آرزوی تیغ قاتل میرود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.