هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و غیبت معشوق مینالد و آرزوی دیدار او را دارد. او از غرور معشوق و ناشناختگی متقابل شکایت میکند و از خدا میخواهد که همیشه چهره بدخواهان از یار دور باشد. شاعر همچنین به مقایسه نور رخسار معشوق با نور دیده موسی در کوه طور میپردازد و در نهایت از مرگ رقیب و غصههای عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و استفاده از استعارههای ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی مفاهیم مانند مرگ رقیب و غصههای عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۸۴
از بس گرفته خو بخیالت دل صبور
از غیبت تو نیز برد لذت حضور
بنمای روی خویش به بیگانه وقت مرگ
حیف است کآرزوی تو را او برد به گور
نه تو مرا شناسی و نه من تو را زبس
من بر رخت زشرم ندیدم تو از غرور
یا رب همیشه روی بد غیر دورباد
از چشم یار و چشم بد از روی یار دور
نور رخ تو بود ز نخل قدت عیان
نوری که دیده، دیده ی موسی زنخل طور
هر گه بصد امید نشستم به راه تو
سیل سرشک من شودت مانع عبور
مرگ رقیب و غصه او هر دو شد (سحاب)
هم مایه ی ملالت و هم باعث سرور
از غیبت تو نیز برد لذت حضور
بنمای روی خویش به بیگانه وقت مرگ
حیف است کآرزوی تو را او برد به گور
نه تو مرا شناسی و نه من تو را زبس
من بر رخت زشرم ندیدم تو از غرور
یا رب همیشه روی بد غیر دورباد
از چشم یار و چشم بد از روی یار دور
نور رخ تو بود ز نخل قدت عیان
نوری که دیده، دیده ی موسی زنخل طور
هر گه بصد امید نشستم به راه تو
سیل سرشک من شودت مانع عبور
مرگ رقیب و غصه او هر دو شد (سحاب)
هم مایه ی ملالت و هم باعث سرور
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.