۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۳

تنها منم نه از همه کس خاکسارتر
هر کس عزیزتر به بر اوست خوارتر

او زاشتیاق صحبت غیر است بیقرار
من گشته ام زغیرت او بیقرارتر

زهر اجل به کام بود گرچه ناگوار
نبود ولی ز زهر غمت ناگوارتر

از عشق آن نگار دل هر کسی فگار
اما دل من از همه دلها فگارتر

هر گه که یار را نگرم هم نشین غیر
او شرمسار گردد و من شرمسارتر

زان طره ی سیاه ندیده است هیچ کس
از من به روزگار سیه روزگارتر

دانی که گشت از همه نومید تر ز تو؟
هر کس زعاشقان بتو امیدوارتر

آن مه چو برق گرم تغافل گذشت و کرد
چشم (سحاب) را زسحاب اشکبارتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.