۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶

کشیم بارز کویت به سوی یار دگر
بر تو یابد اگر غیر بار بار دگر

من از جفای تو در کار جان سپردن و تو
هنوز بهر هلاکم به فکر کار دگر

امید من ز تو امشب روا نشد گویا
بود به راه تو چشم امیدوار دگر

اجل رسیده و وصل تو باز می طلبم
من انتظار تو دارم تو انتظار دگر

به بزم وصل شبی بارده مرازان پیش
که نخل حسن تو آرد به بار بار دگر

چنین سیه نکنی روز من اگر دانی
که داری از پی امروز روزگار دگر

(سحاب) را به سگانش چه نسبت است کزو
بقدر خود طلبد هر کس اعتبار دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.