هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و آرزویش سخن می‌گوید که به خاک تبدیل شده است. او از کم‌دیدن معشوق و شرمندگی از رویش می‌نالد و درد دوری و رشک را بیان می‌کند. همچنین، شاعر از مقایسه‌های ناامیدکننده و پیچ‌و‌تاب‌های عاطفی خود می‌گوید و در نهایت اشاره می‌کند که این درد در دلش جای گرفته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۰۸

بس آنجا رفته بر خاک آرزویش
سراسر آرزو شد خاک کویش

اگر نشناسمش چندان عجب نیست
ز بس کم دیده ام از شرم رویش

بدلها جای او شد از چه هر دم
به هر دل آتشی افگنده خویش

ز درد رشک تا آسوده باشم
نباید کرد هرگز جستجویش

زرنگ و بوی خود گل پیش بلبل
کند شرم از گل خوش رنگ و بویش

زبار یکی آن موی میان بین
چسان در پیچ و تاب افتاده مویش

(سحاب) این درد را در دل دهد جای
گر آب بحر گنجد در سبویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.