۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۵

چون تو می خواهیم از خود به نگاهی قانع
به نگاهی شود این دیده الهی قانع

باعث دوری من شد طمع وصل مدام
کاش میبود از اول به نگاهی قانع

شد خراب از غم او هر دلی آری نشود
خود به ویرانی یک خانه سپاهی قانع

روز و شب بود نگاهم به تو و بی تو کنون
به نگاهی شده ام گاه به گاهی قانع

من هم آزرده نگردم ز دل آزاری تو
گر به آزار گدائی شده شاهی قانع

من که می بود نگاهم به رخت بیگه و گاه
به نگاهی شده ام گاه بگاهی قانع

همه کس چیده ز باغ تو گل وصل و (سحاب)
شده از باغ وصالت به گیاهی قانع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.