هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های عاشقانه و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. او از جدایی، حسرت، و ناکامی در عشق یاد می‌کند و اشاره می‌کند که چگونه راه‌های نادرست و کینه‌های بیگانه باعث رنج شده‌اند. همچنین، از ظلم معشوق و ناتوانی در فراموشی عشق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق مانند حسرت، اندوه و کینه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم نیاز به درک ادبی و عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۲۳۴

خوش آنکه ره عیش به اغیار گرفتیم
کام دل خویش از لب دلدار گرفتیم

زین اشک که اکنون ره ما بست از آن کوی
در آن سر کوه راه به اغیار گرفتیم

در محفل او مدعی از غیرت ما بار
بر بست بصد حسرت و ما بار گرفتیم

دردا که سپردیم به زاغ و زغن آخر
جائیکه بصد سعی به گلزار گرفتیم

از کینه ی بیگانه ره وادی هجران
چون چاره ندیدیم به ناچار گرفتیم

در سایه ی دیوار تو ما را نگذارد
آن را که بر او رخنه ی دیوار گرفتیم

بیداد تو بر دل همه ز آنست که روزی
داد دل زار از تو دل آزار گرفتیم

پا بست که سازیم (سحاب) این دل مفتون؟
انگار کز آن طره ی طرار گرفتیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.