۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۶

چون شادی بی غم به جهان یاد ندارم
دلشاد از اینم که دل شاد ندارم

یاد آن شه چینی که دهد داد ندارم
اما چو تو بیداد گری یاد ندارم

آن روز کدام است که بی آن لب شیرین
صد رشک به ناکامی فرهاد ندارم؟

آئینه گرفت از کف مشاطه و گفتا
منت ز تو با حسن خداداد ندارم

اکنون که ز فریاد دهد داد ضعیفان
از ضعف دگر قوت فریاد ندارم

ز آنکس که ننالد چو (سحاب) از تو بخاطر
در خیل تو از بنده و آزاد ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.