۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۶

چو فکر کوتهی عمر ای پسر کردم
حدیث زلف دراز تو مختصر کردم

هزار نامه نوشتم ولی از آتش دل
اگر نسوختم از آب دیده تر کردم

به روی خوب تو مایل نخواستم کس را
از آن زخوی بدت خلق را خبر کردم

حدیث شوق چنان بی نهایت ست که من
شب فراق همین قصه مختصر کردم

چو یافتم که کند بیشتر جفای تو را
فغان خود ز جفای تو بیشتر کردم

به قصد دل زکمان ناوکش نجسته هنوز
که من بدل هوس ناوک دگر کردم

چه جامه ها که به شبهای هجر کردم چاک
دو روز خلعت وصلت اگر ببر کردم

ز زندگانی خویش از نخست قطع نظر
(سحاب) کردم و بر روی او نظر کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.