هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید. او از افتادن دلش در خیال معشوق و رهایی از قید و بندهای دنیوی می‌گوید. عشق او چنان است که از هر نقش و نگاری بی‌نیاز شده و تنها به مهر معشوق دل بسته است. شاعر از درد فراق و رشک رقیبان نیز می‌نالد، اما آماده هرگونه سختی برای عشقش است. او به کیش عشق روی آورده و از هرگونه نشانه‌ای از دین و آیین دیگر بی‌نیاز است. در نهایت، شاعر از بهای بوسه معشوق می‌گوید که همان جان نثاری است که در آغاز عشق تقدیم کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۶۶

در خیال تو به افتاده است دل از باده ام
زین سبب از چشمت ای پیر مغان افتاده ام

خانه ی دل شد زهر نقش و نگاری بی نیاز
با وجود نقش مهر آن نگار ساده ام

تا میان بندگی بستم به کوی می فروش
یافت آزادی زهر قیدی دل آزاده ام

یک طرف رشک رقیبان یکطرف درد فراق
بهر مردن هر چه گردون خواست کرد آماده ام

تنگ شد بر دل فضای سینه بی او گر چه من
در به روی او بسی از دست خود بگشاده ام

سر هوای مقصدی دارد که هرگز کس ندید
گرچه پا در وادی عشقت همان ننهاده ام

تا به کیش عشق رو آورده ام شادم که نیست
فکر زنار و صلیب و سجه و سجاده ام

در بهای بوسه خواهد یار آنکه از (سحاب)
نقد جانی را که در آغاز عشقش داده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.