۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۸

امید مهر به هر کس که بود جز تو گسستم
به صد امید وفائی که دل به مهر تو بستم

برای بستن عهدی که از نخست شکستی
چه عهدها که به عهد تو سست عهد شکستم

اگر چه نیست امیدی به عهد سست تو اما
به این خوشم که زمانی بود بدست تو دستم

تو شوق بین که به امید وعده ی که ندادی
به رهگذار تو عمری در انتظار نشستم

خوش آن زمان که کشم یک دو جام باده و گویم
به دوست راز دل خود به این بهانه که مستم

تو هر دمی بخیال جفای دیگری و من
مدام خوشدل از اینم که در خیال تو هستم

لبت چو جرعه ی صهبا رخت چو باده ی گلگون
از آن (سحاب) چنین جرعه ای و باده ای بپرستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.