هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج شاعر از دوری و بی‌عدالتی است. او از رانده شدن از درگاه معشوق و بی‌گناهی خود می‌نالد و به ناچیز بودن زندگی و عشق اشاره می‌کند. همچنین، به دشواری‌های راه رسیدن به مقصود و وضعیت گدایان در حضور شاه اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تمثیل‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

ز آن روی جان بخش ز آن قد دلخواه
جان و دل من درناله و آه

نام گناهی ای شه نبردی
تا از چه جرمم راندی ز درگاه؟!

تا خواجه می چید اسباب خانه
بیرون زدندش از خانه خر گاه

از کشتن غیر بگذر چه فخر است
شیر ژیان را از صید روباه

چندی سرودیم افسانه ی عشق
مردیم و آخر شد قصه کوتاه

ره راه دیر است باید رسیدن
ز این ره به مقصود ای شیخ گمراه

آخر (سحابا) یا رب که گوید
حال گدایان در حضرت شاه
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.