هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و درد عشق سخن می‌گوید. او از یاری نرسیدن بخت و روزگار شکایت دارد و درد عاشقان بیدار را بیان می‌کند. همچنین به موضوعاتی مانند عزت و خواری، بخشش پس از رنج‌ها، و بیماری چشم اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از جدایی از معشوق و آه و اشک می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۲۹۸

از او به یاری بختم امید غمخواری
ولی دریغ که بختم نمی کند یاری

چه غم ز دیده ی بیدار عاشقان آن را
که نیست یک دمش از خواب ناز بیداری

به دام تا نفتد صید خود کجا داند
هر آنچه یافته صید من از گرفتاری

بر تو خوار بود هر عزیز و عزت تو
بر آن کسان که ندانند عزت از خواری

پس از هزار عتابم به مدعی بخشید
هزار زخم زد اما یکی نشد کاری

بکوش تا دل آزرده ای بدست آید
و گرنه سهل بود از بتان دل آزاری

تو را که هست بلب معجز مسیح از چیست
که چشم تست چنین مبتلای بیماری

جدا از مهر رخ او ز آه و اشک (سحاب)
بود چو برق یمانی و ابر آزاری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.