هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با تصاویر و استعارههای غنی، زیباییها و شگفتیهای جهان را توصیف میکند. از چرخش آسمان و نور شمعها تا گلستانهای آتشین و درختان نورانی، همهچیز با زبانی ادبی و پراحساس به تصویر کشیده شدهاست. شاعر از عناصر طبیعی و اساطیری برای خلق فضایی رویایی و پرجذبه استفاده کردهاست.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده، استعارههای عمیق و مفاهیم عرفانی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و ظرافتهای زبانی دارد.
شمارهٔ ۲ - جشن و آتش بازی
چه شد که چرخ جفا پیشه کرد میل وفا
هزار گونه اساس نشاط کرده به پا
سپهر محفل عیشی به دهر چیده کز آن
شده است بزم جهان رشک جنت الماوا
هزار دست ضیا دارد از هزاران شمع
کف کلیم ضیا داشت گر زیک بیضا
به جسم مرده دلان مطرب آورد صد روح
اگر مسیح زیک روح مرده کرد احیا
هوا زنور مشاعل زمین ز عکس شموع
چو کان گوهر ناب است و لؤلؤ لا لا
ریاض دهر منور چو روضه ی مینو
بساط خاک پر اختر چو گنبد مینا
به تن محیط هوا بست زرفشان اکسون
به بر بسیط زمین کرد آتشین دیبا
ز بس که پر شرر آمد سواد شب گوئی
که منبت گل سوری است عنبر سار
سپهروار به گردش زهر طرف چرخی
چه چرخ چون کره ی نار آتشین اجزا
به هشت برج مرتب ولی زهر برجی
ستاره بار به سطح زمین و روی هوا
زهر طرف شجری آتشین که گر خوانند
نظیر سد ره و طوبیش هست محض خطا
کجا دماند اوراق زرفشان سدره؟
کجا بر آرد نارنج آتشین طوبا؟
دمیده ز آذر نمرود گلستان خلیل
نموده از شجر طور آتش موسا
پدید گشته زهر بام صد هزاران ماه
که قرص مهر بود در برش چو جرم سها
اگر زچاهی وقتی نمود برهمنی
مهی که ساحت نخشب ازو گرفت ضیا
ز کاسه های سفالین نگر کنون صد ماه
که هر یکی به جهانی بود فروغ افزا
هزار گونه اساس نشاط کرده به پا
سپهر محفل عیشی به دهر چیده کز آن
شده است بزم جهان رشک جنت الماوا
هزار دست ضیا دارد از هزاران شمع
کف کلیم ضیا داشت گر زیک بیضا
به جسم مرده دلان مطرب آورد صد روح
اگر مسیح زیک روح مرده کرد احیا
هوا زنور مشاعل زمین ز عکس شموع
چو کان گوهر ناب است و لؤلؤ لا لا
ریاض دهر منور چو روضه ی مینو
بساط خاک پر اختر چو گنبد مینا
به تن محیط هوا بست زرفشان اکسون
به بر بسیط زمین کرد آتشین دیبا
ز بس که پر شرر آمد سواد شب گوئی
که منبت گل سوری است عنبر سار
سپهروار به گردش زهر طرف چرخی
چه چرخ چون کره ی نار آتشین اجزا
به هشت برج مرتب ولی زهر برجی
ستاره بار به سطح زمین و روی هوا
زهر طرف شجری آتشین که گر خوانند
نظیر سد ره و طوبیش هست محض خطا
کجا دماند اوراق زرفشان سدره؟
کجا بر آرد نارنج آتشین طوبا؟
دمیده ز آذر نمرود گلستان خلیل
نموده از شجر طور آتش موسا
پدید گشته زهر بام صد هزاران ماه
که قرص مهر بود در برش چو جرم سها
اگر زچاهی وقتی نمود برهمنی
مهی که ساحت نخشب ازو گرفت ضیا
ز کاسه های سفالین نگر کنون صد ماه
که هر یکی به جهانی بود فروغ افزا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - فرید زمان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - در وصف بهار و مدح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.