۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

ز سائلان درت هیچکس نشد واقف
به اینکه هست تقدم سئوال را به جواب

به روز کین که نشینی به باره ی که برش
زتک بماند خنگ فلک چو خربه خلاب

اگر ز شرق به غرب آید ورود گوئی
که بیشتر ز زمان ایاب اوست ذهاب

در آن زمان گره آسمان زنوک رماح
شود مشبک چون عنکبوت اسطرلاب

زمین معرکه را زابر تیغ خود سازی
چو بحر خون و سرکشتگان چو حباب

قراب تیغ تو دایم بود چو سینه ی خصم
چه حاجت است که تیغ آوری برون زقراب؟

بود حسام تو چون عابدی که سجده گهش
تن عدو بود و طاق ابرویش محراب

کسی نخواهد تا تلخی شرنگ از شهد
کسی نیابد تا مستی شراب از آب

به جای شهد به کام مخالف تو شرنگ
به جای آب به جام موافق تو شراب

زبیم قهر تو پیوست تلخکام اعدا
زفیض لطف تو همواره کامیاب احباب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.