هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلتنگی برای معشوق خود سخن می‌گوید. او از نرسیدن معشوق به سوی خود و رنج‌های عشقی که متحمل شده است، شکایت می‌کند. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند موهایش و لب‌هایش یاد می‌کند و بیان می‌کند که هرگز نتوانسته است به آرزوهایش در این عشق دست یابد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۸۴

دلا دیدی که جانانم نیامد
به درد آمد به درمانم نیامد

به دندان می‌گزم لب را که هرگز
لب لعلش به دندانم نیامد

ندیدیم هیچ روزی تیر مژگانش
که جوی خون به مژگانم نیامد

ندیدیم هیچ وقتی لعل خندانش
که خود از چشم گریانم نیامد

چه تابی بود در زلف چو شستش
که آن صد بار در جانم نیامد

بسی دستان بکردم لیک در دست
سر زلفش به دستانم نیامد

سر زلفش بسی دارد ره دور
ولی یک ره به پایانم نیامد

چگونه آن همه ره پیش گیرم
که آن ره جز پریشانم نیامد

بسی هندوست زلف کافرش را
یکی زانها مسلمانم نیامد

به آسانی ز زلفش سر نپیچم
که با عطار آسانم نیامد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.