هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و عشق ناکام خود می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. او از غم عشق و تاریکی هجران سخن می‌گوید و از صبا می‌خواهد پیامش را به یار برساند. شاعر خود را گدای کوی معشوق می‌داند و از جفاهای او شکایت می‌کند. در نهایت، معشوق به او می‌گوید که از این عشق و هوا و هوس دست بردارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای گروه‌های سنی پایین جذابیت نداشته باشد.

شمارهٔ ۳

دلبرا تا کی مرا داری ز وصل خود جدا
رحمتی کن بر من دل خسته از بهر خدا

نیک زارم در غم عشقت به تاریکی هجر
از من مسکین پیامی بر به یارم ای صبا

با دلارامم بگو تا کی جفا بر من کنی
بی وفا یارا ستم بر ما چرا داری روا

بر امید آنکه بر حال من اندازی نظر
بر سر کویت مقیمم روز و شب همچون گدا

من گدای کوی تو گشتم به بوی لطف تو
بر گدا آخر مکن چندین جفا ای پادشا

گشته ام بیگانه از بود و وجود خویشتن
تا شدم در کوی تو با روی خوبت آشنا

نرگس رعنای تو بر بود از من جان و دل
در جهان یکتا شدم تا دیدم آن زلف دوتا

گفتم ای جان و جهان یک ره به وصلم شاد کن
گفت ای مسکین گدا از سر برون کن این هوا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.