هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق یار خود می‌نالد و از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند. او با زبانی پراحساس و تصاویر شاعرانه مانند تشبیه خود به زلف پریشان معشوق، حال دلِ خسته و سودازده‌اش را بیان می‌کند و از معشوق می‌خواهد که نظری لطف‌آمیز به او کند و از جفا دست بردارد. با وجود آگاهی از بی‌وفایی دنیا، شاعر همچنان به عشق ادامه می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های شاعرانه ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴

من دلداده ندارم به غم عشق دوا
چاره ی درد من خسته بجو بهر خدا

من سودازده در عشق تو سرگردانم
همچو زلف تو به گرد رخ تو، بی سر و پا

زآنکه آمد ز غم عشق تو جانم بر لب
قصّه ی حال دل خویش بگفتم به صبا

گفتمش از من دل خسته به دلدار بگوی
یک شبم از سر لطف از در کاشانه درآ

من چنین واله و سرگشته و مشتاق به تو
تو گریزان زمن خسته نگویی که چرا

نظری کن به دو چشمم توبه حالم صنما
که ز هجران تو چون زلف تو گشتم شیدا

چون به خاک در تو تشنه به جانم چه کنم
از سر لطف و کرامت نظری کن سوی ما

به جفا تا به کی آخر دل ما بخراشی
می نیابم ز سر کوی تو بویی ز وفا

گرچه در کار جهان نیست وفا می دانم
لیکن از یار بگو چند توان برد جفا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.