هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فراموشی و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و درد عشق و دل‌تنگی را بیان می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به درمان دردش بپردازد و از بی‌وفایی و سنگدلی معشوق گله می‌کند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که عشق معشوق برایش مانند کیمیا است و جهان در برابر این عشق ارزشی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین ممکن است برخی از مفاهیم مانند درد عشق و بی‌وفایی برای نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷

ز دل کردی فراموشم تو یارا
مگر عادت چنین باشد شما را

ز شوق نقطه ی خالت چو پرگار
چرا سرگشته می داری تو ما را

بترس از آه زار دردمندان
که تأثیری بود بی شک دعا را

طبیب من تویی رنجور عشقم
به جان و دل همی جویم دوا را

به درد دل گرفتارم ولیکن
به درمان می دهی ما را مدارا

بگو کی غم خورد سلطان حسنش
به لب گر جان رسد هر دم گدا را

ندارد مهربانی آن ستمگر
مگر دارد دلی از سنگ خارا

اگر در راه عشقش خاک گردم
بگو آخر چه نقصان کیمیا را

جهان پیشم ندارد اعتباری
که با کس کی به سر برد او وفا را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.