هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری یار و جدایی ناخواسته از معشوق شکایت می‌کند. او از بی‌توجهی معشوق، آشکار شدن راز دلش در میان مردم و نبود غم در دل یار برای خود می‌نالد. همچنین، شاعر از این که جهان به رنگ و بوی معشوق آشوب شده اما نصیب او جز خار نیست، گله می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۱۱

مرا ز دیده و دل دور کرد یار چرا
ز دست داد مرا زود آن نگار چرا

به اختیار نبودم جدایی از بر دوست
ز ما کناره گزید او به اختیار چرا

مرا ز چشم عنایت فکنده یکباره
نگار مهوش من همچو روزگار چرا

درون کنج دلم سرّ او نهانی بود
میان خلق جهان کرد آشکار چرا

غمش که بر دل من همچو کوه الوندست
نداشت غم ز من خسته روزگار چرا

نظر به حال جهانی نکرده کُشتی باز
مرا به شیوه ی آن چشم پر خمار چرا

به رنگ و بوی تو عالم گرفته آشوبی
نصیب ما ز گلستان شدست خار چرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.